ماجرای فرار عروسک آنابل از موزه چیست؟
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۹۶۹۷۷۵
خبر فرار عروسک «آنابل» از موزه وارن روز جمعه در شبکههای اجتماعی جنجال به پا کرد؛ عروسکی که به واسطه فیلمهای «احضار» مشهور شد. داماد آقا و خانم وارن دنیای واقعی که از موزه وارن در کانکتیکت مراقبت میکند، درباره خبر گم شدن این عروسک توضیح داده است.
به گزارش همشهری، به نقل از نیوزویک، فرار یا ناپدید شدن آنابل، میتوانست رویدادهای عجیب سال ۲۰۲۰ را تکمیل کند، اما این عروسک که باورهای ماوراءالطبیعی پیرامون او وجود دارد، ناپدید نشده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما عروسک آنابل واقعی چگونه بود؟ عروسکی که از آن به عنوان عروسک واقعی آنابل سخن میگویند، در واقع یک عروسک پارچهای با موهای نخی قرمز رنگ و دماغ مثلثی شکل نقاشی شده بر روی صورت است. این نوع عروسک ها، به اصطلاح «رگدی آن» (Raggedy-Ann) نامیده میشود که توسط نویسنده مشهور آمریکایی داستانهای کودکان، «جانی گروول» (۱۸۸۰-۱۹۳۸) طراحی شد. اینکه ایده طراحی این عروسک چه بوده است به درستی معلوم نیست، اما گفته میشود که روزی دختر جانی از اتاق زیر شیروانی مادربزرگ خود یک عروسک پارچهای قدیمی و بدون چهره پیدا کرد و خودش برای آن چهره کشید. جانی از این ایده بهره گرفت و به شخصیت پردازی این عروسک برای داستانهای کودکانه خود پرداخت. وی همچنین در سال ۱۹۱۵ حق ثبت این عروسک که به رگدی آن معروف شده بود را دریافت کرد و این مدل عروسک به این شکل، رسماً متولد شد. آنابل هم از همین مدل عروسکهای پارچهای رگدی آن بود که حدود ۳ فوت قد داشت. داستان اصلی عروسک آنابل از چه قرار است؟ ماجرای اصلی عروسک آنابل، مربوط به داستانی است که یک زوج پژوهشگر در زمینه ماوراء الطبیعه به نامهای «اِد وارن» و «لورن وارن»، برای اولین بار مطرح کردند. این دو کسانی بودن که عروسک واقعی آنابل در نهایت و برای همیشه در موزه شخصی آنها (به نام موزه اسرار آمیز وارن ها) در ایالت کنتیکت آمریکا آرام گرفت. طبق داستانی که که زوج وارن از آن به داستان واقعی عروسک آنابل یاد میکنند، ماجرا به سال ۱۹۷۰ میلادی در آمریکا باز میگردد. در این سال مادری به مناسبت تولد ۲۸ سالگی دخترش «دونا» که دانشجوی پرستاری بود، یک عروسک پارچهای مدل رگدی آن میخرد. اگرچه در برخی فیلمهای مربوط به این عروسک، گاه سخن از هدیه دادن این عروسک از سوی یک مرد به همسر باردار خود و یا دست دوم بودن این عروسک میشود، اما گویا واقعیت این بوده است که این عروسک به صورت نو از سوی مادری خریداری و به دختر دانشجوی اش هدیه شده است.
دونا عروسک را به خانه کوچک خود که با دوست هم دانشگاهی دیگرش «انجی» شریک بود میبرد و داستان نیز از همینجا شروع میشود. با گذشت زمان دوما و دوستش انجی متوجه تغییراتی عجیب مربوط به این عروسک شدند. زوج وارن میگویند که دوما، شروع این تغییرات عجیب را اینگونه برای آنها توصیف کرده است: «هر روز بعد از مرتب کردن تختخوابم، عروسک را روی تخت میگذاشتم. بازوهای عروسک به سمت پهلوهایش باز بود و پاهایش مستقیم دراز کشیده میشد. اما شب وقتی به خانه برمیگشتم، بازوها و پاها در جهت مختلف قرار میگرفت. برای مثال پاهای عروسک بر روی یکدیگر بود یا بازوهای آن به دامنش چسبیده میشد. این مساله، بعد از گذشت چند هفته سؤالبرانگیز شد. برای آزمیش این موضوع یک روز صبح عمدا دستوپاهای عروسک را رویهم قرار دادم تا ببینم آیا واقعا این عروسک حرکت میکند. قطعا انتظار داشتم که شب وقتی به خانه برمیگردم، دستوپاهای عروسک تکان نخورده و در همین حالت باقی بماند. اما شب به هنگام بازگشت به خانه متوجه شدم که به طرز مرموزی عروسک در اتاق نشیمن قرار دارد و بازوها و پاهایش باز شده است». انجی نیز داستان را اینگونه برای زوج وارن تعریف میکند: «عروسک خودش به تنهایی در اتاقها رفتوآمد میکرد. شبی به خانه برگشتیم و متوجه شدیم که عروسک آنابل در صندلی نزدیک به در ورودی خانه نشسته است. باورتان نمیشود، اما عروسک زانو زده بود. نکته جالب این است زمانی که میخواستیم زانوهای عروسک را خم کنیم، بههیچعنوان تا نمیشد. برخی اوقات باوجود آنکه دونا عروسک را در اتاقش با در بسته قرار میداد، اما به هنگام برگشتن به خانه متوجه میشدیم که عروسک روی مبل نشسته است.»
این تغییرات عجیب و غریب به زودی دو دختر دانشجو را دچار نگرانی کرد و به همین دلیل تصمیم میگیرند تا ماجرا را با پسری که دوست انجی بود و «لو» نام داشت در میان بگذارند. اگرچه دوما و انجی هنوز به طور یقین مطمئن نبودند که آیا واقعاً چیز غیرعادی در ارتباط با این عروسک وجود دارد یا خیر، اما در نهایت لو هم خانه آنها میآید تا در کنار آنها باشد. اما حضور لو نیز تأثیری در کاهش وقایع عجیب و غریب نداشت و در ادامه حتی یادداشتهایی روی کاغذهای کوچک نیز پیدا شد که جملات مبهمی، چون «به ما کمک کن» و «به لو کمک کن» با خط کودکانه نوشته شده بود. دوما و انجی به زوج وارن گفته بودند که مداد و کاغذی که در این یادداشتها از آنها استفاده شده بود، به هیچ وجه در خانه آنها موجود نبوده و آنها نمیدانند که چگونه این وسایل وارد خانه آنها شده است.
در این بین، میان لو و صاحبان عروسک یعنی دوما و انجی، اختلاف نظر پدید آمد. لو معتقد بود که این تغییرات عجیب مربوط به خود عروسک است و این عروسک است که دست به چنین اقداماتی میزند، اما دوما و انجی که این حرف لو را نمیتوانستند باور کنند، معتقد بودند که فردی در حال ایجاد مزاحمت برای آن هاست به همین دلیل راههایی برای شناسایی این فرد مزاحم در پیش گرفتند، اما به نتیجهای نرسیدند. رخدادهای عجیب و غریب کماکان ادامه یافت تا اینکه به گفته انجی وقتی یک شب به همراه دوما به خانه بازمی گشتند با صحنه عجیبی مواجه شدند؛ «آنابل طبق معمول روی تختخواب دنا نشسته بود؛ اما هنگامی که شب به خانه برگشتیم، متوجه شدیم که پشت دست عروسک خونریزی کرده است و سه قطره خون بر روی سینه عروسک وجود دارد.» حدود شش هفته بود که از حضور این عروسک در خانه دوما و انجی میگذشت و پس از این اتفاق وحشتناک، به نظر میرسید که باید کاری انجام میدادند.
طبق گفته زوج وارن، دوما و انجی به یک احضار کننده روح متوسل میشوند که هیچ نام و نشانی از او در دست نیست. این فرد در جلسه احضار روح خود در خانه دوما و انجی از دختری ۷ ساله به نام آنابل سخن میگوید که سالها قبل در مزرعهای که اکنون آپارتمان آنها در آنها در آن قرار دارد کشته و مدفون شده است. روح سرگردان این دخترک سالها پیش از ساخت این آپارتمان در این مزرعه مشغول بازی بوده است. صحبهای این احضار کننده روح باعث میشود تا دوما و انجی این روح را بی آزار تصور کنند که فقط نیاز به محبت دارد، بنابراین از روی دلسوزی عروسک را آنابل نامیدند و تصمیم گرفتند تا عروسک و به اصطلاح روح دخترک را در کنار خود بپذیرند. البته در ویدئویی که در سال ۱۹۸۰ اد وارن در معرفی موزه خود منتشر کرده، با تغییری در داستان مواجه میشویم که بر اساس آن دخترک در سانحه رانندگی در جلوی آپارتمان کشته میشود و سن او نیز ۶ سال بوده است.
با این حال لو چندان از تصمیم دوما و انجی در مورد نگه داشتن عروسک راضی نبود و کماکان تأکید میکرد که باید از شر این عروسک خلاص شد. از همین زمان بود که اتفاقات عجیب و غریب متوجه لو شد؛ او مرتب خوابهای وحشتناک میدید و با ترس و آشفتگی از خواب بیدار میشد، اما خود او تصور میکرد که خواب نبوده است. لو ماجرا را اینگونه برای زوج وارن تعریف کرده است: «خواب بودم که یکدفعه از خواب پریدم. احساس عجیبی داشتم. به اطراف اتاق نگاه میکردم، هیچچیزی در اتاق نبود. زمانی که به پاهایم نگاه کردم، متوجه حضور عروسک پارچهای آنابل شدم. آرام آرام بدنم را چرخاندم. عروسک تا بالای سینهام آمد و متوقف شد. بازوهایش را از هم باز کرد. با یکی از دستهایش گردنم را لمس میکرد، گویی به برق وصل بود. احساس خفگی داشتم. قدرت حرکت کردن نداشتم. هرچقدر تلاش میکردم، نمیتوانستم خودم را نجات دهم.»، اما این تنها ماجرای لو و عروسک آنابل نبود؛ یک روز که لو و انجی در اتاق نشیمن بودند، ناگهان صدای وحشتناکی از اتاق دوما به گوش رسید. لو به سرعت به طرف اتاق رفت، اما کسی بجز آنابل در اتاق نبود و اتاق نیز بهم ریخته بود. وقتی لو سعی کرد به عروسک نزدیک شود، در پشت سر خود احساس عجیبی کرد. لو در گفتگو با وارنها اظهار داشت که: «هر چه قدر بیشتر به عروسک نزدیک میشدم، بیشتر احساس میکردم فردی در پشت سرم است. فورا چرخیدم…». انجی نیز در این خصوص افزود: «لو نمیتوانست حرف بزند. هیچکسی در اتاق نبود؛ اما ناگهان فریاد زد و سینهاش درد گرفت. وقتی به او رسیدم، دردش دو برابر شده بود و خونریزی میکرد. تمام پیراهن لو خونی شده بود. به اتاق نشیمن برگشتیم. پیراهن لو را باز کردم. بر روی سینه لو جای زخمی همانند علامت پنجه بود (چهار زخم افقی و سه زخم عمودی)». اما موضوع جالب این بود که این زخمها بهسرعت و در مدت دو روز، بهطور کامل خوب شدند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: عروسک آنابل عروسک پارچه ای عروسک آنابل عجیب و غریب بازو ها بر روی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۹۶۹۷۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گفتگو با مجری و بازیگر برنامه های نمایشی برای کودکان
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، فاطمه امینی یکی از مجریان این برنامه تلویزیونی بود.
خانم فاطمه امینی مجری و بازیگر تلویزیون با حضور در استدیوی شبکه خبر گفت: اتفاقی که در مورد بازیگری وجود دارد این است که بتوانیم کاراکترهای (شخصیت های) مختلف را بازی کنیم، این مهم است که اعتماد به نفس بالایی داشته باشی ولی به تنهایی کفایت نمیکند، من مدتی در نقش گلی دختری ۸ ساله بازی کردم و با اقبال خیلی خوب بچهها هم مواجه شدم ولی خواستم یک شخصیت کاملا متفاوت (خانم ۸۳ ساله ننه نقلی) ولی فانتزی (حتی در گریم هم فانتزی عمل میکنیم) تجربه کنم که شکر خدا توانستم این شخصیت را هم به خوبی بازی کنم.
وی در خصوص مهمترین ویژگی اجرا برای کودکان گفت: در این اجراها خیلی حال خوب و صداقت وجود دارد، چون در دنیای واقعی در سن ۳۷ سال همه اتفاقات جدی و واقعی است ولی وقتی با کودکان جلو میرویم دنیا فانتزی و جذابتر و شادتر است، عمیق شدن در دنیای فانتزی کودکان حس خیلی خوبی میدهد.
امینی در خصوص نزدیک شدن به دنیای کودکان هم افزود: من همه جا بچهها را میبینم، اما خیلی وقتها بازیگری، فقط بازیگری میکند ولی ممکن است که علاقهای به ژانر کودک و دنیای بچهها نداشته باشد ولی من دنیای بچهها را خیلی دوست دارم و در خصوص کودکان خیلی مطالعه میکنم اغلب کتابهای روانشناسی کودکان را مطالعه کرده ام مخصوصا پادکستهای صوتی در خصوص بچهها را گوش میکنم و باید بگویم من بیشتر ازبازیگری روانشناسی کودکان کار میکنم.
وی ادامه داد: بیس صدای من که کودک است خیلی در ابتدای راه به من کمک کرد، اما ما در بازیگری بیان کار میکنیم وقتی من خانمهای با سنهای مختلف کار میکنم پس بایدبتوانم با صدای خودم کار کنم و با صدای خودم بازی کنم.
وی در خصوص سختی کار کردن با عروسک گفت: در هر کاری تکنیک لازم است وقتی تکنیک را بدانید دیگر سختی وجود ندارد و همه آن لذت است، چون من عروسک نمیبینم و یک شخصیت واقعی میبینم.
امینی ادامه داد: از بین عروسکهایی که کارکردم عروسک «مل مل» برای من نوستالژی و خاطره است، چون حدود ۱۲ سال با هم کار کردیم، اما عروسکی که خیلی با آن ارتباط خوب گرفتم عروسک «بزباش» بود وبعد عروسکی که امسال کنارش بودیم در عروسک خونه و قرار است در کنارش باشیم عروسک «گودرز» در عروسک خونه است.
وی درخصوص عروسک خونه گفت: «عروسک خونه» یک محصول مشترک بین سیمرغ و شبکه کودک است که قرار است ادامه داشته باشد و قرار نیست که فقط سالی یک بار باشد.
این مجری و بازیگر تلویزیون درپایان گفت: از بین شخصیتهایی که بازی کرده ام بیشتر به شخصیت گلی نزدیک بودم، و این شخصیت گاهی خودم هستم و گاهی دختر وجودم است و یک نقشی داشتم که شخصیت خارجی را بازی میکردم به اسم سیلوی که خانمی ۴۳ ساله بود که آن را هم دوست داشتم و من در کودکی از خانم خامنه که آن زمان که کودک بودم مجری بودند خیلی ایشان را دوست داشتم و دارم و از ایشان تاثیر میگرفتم.